قاصــد ک

اینجا معمولا می نویسند که الان شما کجا هستید و مثلا نویسنده از نوشتن وبلاگ چه منظوری دارد
فعلا یه سری عمدتا دست نوشته پراکنده که نویسنده منظور های خودش رو (البته اگه داشته باشه) لابه لای مطالبش می گوید !!

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

باغ سوخته ... دل آباد

شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۹ ب.ظ

یه سری تقریبا جوون یه چیزی توی دل هم کاشتند با هم قرار گذاشتند ، اون یه سری جوون یه چیزایی یادشون رفت ، شد اون چیزی که شد


إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ (17)

ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ‏» را آزمایش کردیم، هنگامى که سوگند یاد کردند که میوه‏هاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند. (17)

و هیچ از آن استثنا نکنند؛ (18)

اما عذابى فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالى که همه در خواب بودند، (19)

...

قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (29)

فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَلَاوَمُونَ (30)

قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا طَاغِینَ (31)

عَسَى رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ(32)

سوره قلم

یه روزی هم یه سری جوون باز هم یادشون رفت که کی قراره چی کار کنه؟؟!! ینی ناامید شدن از همون کسی که نباید ناامید می شدند


  • محمدرضا